آغاز فصل دوم
وقتی برای سونوی NT رفتم، خانوم دکتر روند رشد و اوضاع و احوالت رو بسیار خوب توصیف کرد و خدا رو سپاس گفتم. همچین حسابی داشت ازت تعریف میکرد که من گفتم تازه چند روز پیش که دستم رو روی شکمم گذاشته بودم کلی هم زیر دست و پام میلغزید و خانوم دکتر که حس کرد حسابی جوگیر شده م دراومد که نه بابا این یکی دیگه امکان نداره، کاملاً اشتباه میکنی. نمیدونم ماهی کوچولوی من! شاید توجیه علمی نداشته باشه ولی من حسابی حست کرده بودم، یادته واسه ت پست قبلی رو هم به همین بهونه نوشتم. در هر صورت خوشحالم که هستی و خوبی نازنینم. امرتاتِ من! هنوز نمیدونم به نامی نیک تر از این میتونم خطابت کنم یا نه. ...
نویسنده :
مامان فريبا
8:29