مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
درست مثل روزایی که از ایستادن روی پاهات هیجان زده میشدی و شبا خوابت نمیبرد، چند شبه که از هیجان راه رفتن روی پاهات توی پوست خودت نمیگنجی و روی پاهات بند نمیشی؛ حتی وقتی که خاموشی میزنیم و فرا رسیدن زمان خواب شبانه رو بارها اعلام میکنیم، تو همچنان نفس نفس میزنی و وروجک بازی درمیاری. بماند که شیرین کاریا و سرکار گذاشتنات حالا دیگه کاملاً با قصد و منظوره و شیطنت که میکنی یه خنده ی ریزی هم تحویلمون میدی و میزنی به فرار که دنبالم کنین. بماند که با جیغ جیغ کردنات که حاکی از تلاشت برای حرف زدنه خونه رو روی سرت میذاری و خودمم که بخواب بزنم اون کف دستای پرضربت رو چنان حواله ی سر و صورتم میکنی که دادم به آسمون بلند میشه. چقدر باید التماست کنم شیرینم، بخواب جان من بخواب دیگه و تو هی چند مک شیر که میخوری بلند بشی و تلو تلو خوران از میز به مبل و از مبل به روی مبل و ... در چرخش و گردش و من همچنان غرق در حیرت از این منبع لایزال انرژی که در تو فوران میکنه.
هر چی که هست ممنون نیروانای عزیزمم که این شوق به حرکت و تلاش برای راه رفتن رو دم به دم در تو بیشتر میکنه. هر چی فیلم از تلوتلو خوران تو نگاه میکنم بال بال زدنای نیروانا و ذوق و تشویقای فراوانش منو هم به وجد میاره چه برسه به تو.
گفت و گو نداره عسلکم! فتح بزرگیه درنوردیدن فاصله ها روی دو پای راست و استوار و از ارتفاعی بالاتر که آزاد بودن دستهات رو به ارمغان بیاره و مژده ی حمل دوست داشتنیها رو هم بهمراه داشته باشه.
مرحبا کوچولوی من! قدمهات استوار باد و لبریز از اطمینان به وجود منحصربفردت.